اسما روانخواه پژوهشگر اجتماعی
خواندن خبرها و آمار و ارقام مربوط به سازمانهای مردمنهاد در کشور ترس را به جان آدمی میاندازد! یکی از آخرین خبرهای منتشر شده حاکی از این است که در بهترین شرایط ما برای هر ۳۵هزار نفر یک سازمان مردمنهاد داریم که این رقم در سال ۹۰ بهازای هر ۵۰هزار نفر یک سازمان مردمنهاد بوده است. این درحالی است که در کشورهای توسعهیافته این رقم به یکصد نفر میرسد، یعنی به ازای هر یکصد نفر یک سمن و نهاد غیردولتی وجود دارد. تعداد مجوزهای صادر شده از ابتدای تأسیس سازمان ملی جوانان تا ابتدای دولت یازدم فقط ۵۰ مورد بوده اما از آغاز دولت یازدهم تا امروز حدود ۷۵۰ مجوز تأسیس سمن صادر شده و تعداد سازمانهای مردمنهاد به ۸۰۰ مورد رسیده است. وضع مشارکت اجتماعی در کشور خوب نیست. مشارکت اجتماعی از مولفههای اصلی سرمایه اجتماعی است و زمانی که سرمایه اجتماعی پایین است، این به آن معناست که با بحران در مشارکت اجتماعی مواجه هستیم، به همین نسبت وضع مسئولیتپذیری اجتماعی و اعتماد اجتماعی در شرایط مناسبی نیست.
حالا این آمار و ارقام را بگذاریم در کنار گزارش قابل تامل نحوه گذران اوقاتفراغت در بین جوانان ایرانی. الگوی گذران وقت جوانان نشان میدهد بیشترین زمان صرف نگهداری شخصی و مراقبت از خود میشود و کمترین زمان صرف فعالیتهای داوطلبانه و خیریه. میبینید؟ رتبه نخست در اختیار نگهداری شخصی است! و رتبه آخر از آن فعالیتهای داوطلبانه. شاید انجام فعالیتهای داوطلبانه و حضور موثر این برنامهها در بهبود کیفیت زندگی افراد در جامعه ما به یک ارزش و هنجار تبدیل نشده است وگرنه با انجام فعالیتهای داوطلبانه بیش از هر اتفاق دیگری میتوانیم از خودمان مراقبت کنیم و وقت کمتری را به آراستگی و پیراستگی ظاهری و نمایش دروغین از خود بپردازیم. با این حال تا تبدیل حضور در فعالیتهای داوطلبانه بهعنوان گفتمان حاکم در اندیشه جوانان راهی پر از سنگلاخ در پیشرو خواهیم داشت.
در همین رابطه مدیرکل مشارکتهای اجتماعی معاونت ساماندهی امور جوانان با انتقاد از بیتوجهی به امور جوانان میگوید: تمام تمرکز روی سیاست خارجی و اقتصاد متمرکز شده است. وی در این خصوص ادامه میدهد: «رسیدن به شرایط متعادل در این حوزه از توان یک معاونت متولی جوانان خارج و یک عزم ملی برای ایجاد مشارکت اجتماعی از سوی دولت و دیگر بخشهای حاکمیت لازم است. مسئولان باید آگاه باشند که اگر جوانان به سمت طرد اجتماعی هدایت شوند، آسیبهای اجتماعی افزایش مییابد و با موجی از سردرگمی و افسردگی عمومی مواجه خواهیم شد. شرایط در دوسال گذشته رو به بهبود است اما نیاز به ایجاد امید و نشاط داریم. سمنها مستقلترین نوع مشارکت اجتماعی را نشان میدهند. اگر سازمانهای مردمنهاد به معنای واقعی کلمه غیرسیاسی، غیردولتی و غیرانتفاعی باشند و این رفتار در جوانان تمرین و ممارست شود، پایه رفتار اجتماعی جدید را شکل میدهد و همین سازمانها، مقوم سازمانهای اجتماعی متکی بر مشارکت خواهند شد. تنها با اتخاذ این سیاست است که میتوانیم به سمت هنجارمندشدن مشارکت اجتماعی گام برداریم.»
ارزشگذاری و ارزشآفرینی برای انجام اینگونه فعالیتها، شناختن سبکهای متفاوتی که میتوان با انجام آن مشارکتها را ارتقا داد و نه صرفا تلاش برای انجام کمکهای اقتصادی به خیریهها و افراد نیازمند، تبدیل فعالیتهای داوطلبانه از یک فعالیت لوکس و مختص به طبقه اجتماعی خاص به فعالیتی همهگیر و عمومی، ایجاد احساس نیاز به انجام فعالیتهای داوطلبانه از سوی ما، مسئولان و سازمانهای مردمنهاد و حمایتهای نهادهای دولتی از سمنها (آن هم نه به صورت کمکهای مالی، بلکه با مشوقهای دیگر) ازجمله مواردی است که در گسترش فرهنگ داوطلبی از آن غفلت میکنیم. ناگفته نماند بسیاری از سمنها در ابتدا با شور و شوق فعالیتهای خود را آغاز کردهاند اما بعد از مدتی با رکود و سکون مواجه شدهاند. بررسی ریشههای این اتفاق نیازمند پژوهشهای دقیق علمی و کاربردی است تا شاید کمکم نواقص مربوط به اینگونه فعالیتها در کشورمان شناسایی و حل شود. اگر قرار است برای بهبود مشارکتهای اجتماعی و به تبع آن سرمایه اجتماعی فکری شود و دولت اقدامی کند، بهترین شیوه مداخله، توانمندسازی و کمک به ایجاد سازمانهای مردمنهاد از طریق آگاهسازی و اقناع است، نه از طریق پرداخت یارانه و ارایه پول. باید جوان آگاه شود که هدف از مشارکت اجتماعی و حضور در سمن چیست. باید خودش برای ایجاد سمن انگیزه پیدا کند و دولت هم باید توانمندسازی را در برنامههای خود بگنجاند.